#انگار_مرگ_سیگار_و_بوسیده #۱۳۹۹_۴_۱۵ #359 سیگار تو دستام غرق در فکرم مغزم شده خالی از اکسیژن انگشت زرد و ریه ی زخمی ذهنی پر از فکر و پر از ویژن یک صورت بی روح و بی خنده یک سینه غوغا و پر از آتیش یک کوله بار از حادثه بر دوش با این همه پا میگذارم پیش یک خنده ی مصنوعی مسموم با انتظاری تلخ و پوسیده یک پوک محکم بر ته سیگار انگار مرگ سیگار و بوسیده با این همه امید هست اینجا امید رو در سینه خوابوندم با اینکه بنده خیلی وقته از از آن تبار خوب جا موندم غزال بابائی
#هراس #1399_5_7 #1360 همه ی دنیای من پر از هراسه خودمم دیگه من و نمیشناسه مثل یه درخت تنها تو جزیره مث خاریم که تشنه تو کویره شیشه ای بود شیشه ای ترم شده ریشه ای بود ریشه ای ترم شده دلم و غم و میگم که شدن همدست هم دست به دست هم دادن تا که من خورد بشم تنها مرهمم شده سیگار من خواب و بیماره دل بیدار من هوای دنیا واسم تلخ و کمه هیچکی نیست مرهم من فقط منه لحظه واسه مرگ شماره میندازه ساعتم آهنگ مرگ و میسازه روح من هم واسه رفتن بی قراره رفتن از دنیای تار و بی
درباره این سایت